top of page
Didare To

قطعه‌ی پرگار

بیان‌گر ادراک حسّیِ ماست

بطوری که طعم‌ها، بوها، حسّ‌ها

شنیده، چشیده و دیده می‌شوند

زاویه‌‌های تازه‌ای به آغوش‌بهمیِ ما می‌افزاید

و ندانسته‌گی‌های فهم هم‌آغوشیِ ما را می‌زداید


پرگار


شمع هوس در اندام تو می‌افروزم

هر دو بی اراده، 

پرگار به نقطه‌های رگ‌کرده می‌گردانیم

تو خواب مرا، می‌بینی

طعم لبانم جا می‌ماند 

زیر زبانت


ستاره‌‌ های بی زمان خاطره‌، 

در آسمان آغوش تو

گواهی می‌دهند

به

درهم تنیده‌گیِ گرمای سرانگشتانت

 با شکوفه‌های گیلاس پستان‌هایم 

عشق پنهان دایره‌ی حلقه‌ی ران‌هایم


جیغ‌هایم بی‌جواب نمی‌مانند

آن هنگام که گره می‌زنم

با ریزترین قطره‌ها

 به‌پرواریِ پرِ پرواز اوج،

دادنِ لذت را بهتر می‌شناسم

در شادیِ لذت‌ستانیِ تو


رهگذر




Recent Posts

See All

شبنم

Comments


bottom of page