top of page
Didare To

نفس‌‌های دل‌تنگی


برای لمس دستانت 

چون سپیده‌ی صبحِ روشن و آرام 

و

طعم نگاه‌ات

چون مهمان جادوئی فانتزی‌های شبانه‌ ام

دلم تنگ می‌شود

لبخندت، آغازی است دوباره

برای هر آنچه در همیشه‌هایم دنبالش گشته ام


قطره‌‌های باران پشت پنجره‌ی مهتاب 

نوازش موجی از نسیم مخمل مِه

یاد لبخندی که میان واژه‌هایت پرواز می‌کند

 مرا به تو نزدیک‌تر می‌کند،

ولی باز هم،

دلم تنگ می‌شود


غنچه‌های باغ آغوشم 

با زمزمه‌ی نرم نگاهت، شکوفه می‌زنند

بوی شکفتن‌شان را تن‌پوش رویاهای تو می‌کنم

غنچه در میان سبزینه‌گیِ لبانم سرودی از نوازش تو می‌سُراید

شبنم لای لبانم اسم تو را نقاشی می‌کند

در انحنای تنم رویای تو را می‌بینم

بازهم

دل‌تنگ تو ام

دل‌تنگِ دل‌برانه‌گیِ تو ام


رهگذر


Recent Posts

See All

مخمل

حریر

شبنم

Kommentare


bottom of page