نظم گفتار
سخنرانی فوکو تحت عنوان
"نظم گفتار" نشانهی شروع یک دوره تازه درتفکر وی است. او در این سخنرانی به قواعدی اشاره دارد که بر تولید گفتار حاکمند
و برخلاف رهیافت قبلی خودتاکید کرد ، که این قواعدصرفا کدها و رمزهای زبانی که به ایجاد گزارهها کمک می کنند ، نیستند. بلکه قواعدی هستند که می باید سراغ آنها را هم در ظروف زبانی
و درنحوه فعالیت نهادها و موسسات اجتماعی، مانند بیمارستانها، آسایشگاههای روانی
و هم درعملکردها ، نظمهای اجتماعی مانند شیوه اعتراف بهگناه یاتنبیه افراد، جستجو کرد. فوکو در ابتدای کتاب "نظم گفتار" می گوید دلم می خواست می توانستم کاری کنم که حضور من در گفتار امروز
و گفتارهایی که شاید سالیان سال باید دراینجا ایرادکنم آن چنان ناپیدا بماند که به چشم نخورد و به جای آن که من رشته سخن را به دست گیرم دلم میخواست سخن و "نظم گفتار" حامل نظم اجتماعی، من را در بر میگرفت و به آن سوی هر گونه سرآغاز ممکن میبرد. وی معتقد است که گفتمان درهر دورهی تاریخی از حیات خود
می تواند به مفهوم و موضوع خود عینیت ببخشد چرا که این گفتمان است که می تواند به مولف خود رنگ وساختار یک مولف را بدهد. ازاین روی می توان بااین گفته ، هم عقیده شد
که گفتمان رانمی توان بیان تحقیق واندیشههای حاصل آگاهی سوژه دانست ،
بلکه تمامیتی است که در آن پراکندهگی و پاشیدهگی سوژه آشکاراست. فوکو اصل کنارگذاری یا طرد که از آن به عنوان شیوههای نظارت برگفتمان یاد میکند . شیوههای نظارت بر گفتمان و اصل کنار گذاری یا طرد : فوکو از تمهیداتی بهره میگیرد تا گفتمان از ناهمگونی به دور باشد و آن را در سه دسته طبقه بندی می کند : 1- نظارت بیرونی برگفتمان 2- نظارت درونی برگفتمان 3- نظارت برعامل برگفتمان مقوله اول : نظارتهایی است که از بیرون بر گفتمان اعمال میشود که بصورت دو دسته ممنوعیتها و تقسیم بندیها آشکار میشود. رویه ممنوعیت به سه دسته طبقه بندی میشوند : 1-ممنوعیت موضوع : منظور این است که کسی حق ندارد دربارهی همه چیز اظهار نظر کند. مثلا موضوعاتی چون سیاست و مسائل جنسی . 2-ممنوعیت موضع : به وضعیتی برمیگردد که شخص درآن قرار دارد
به عبارت دیگر در هر اوضاع واحوالی نمیتوان سخن گفت «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» 3 -ممنوعیت فاعل این ممنوعیت به تحدید کسانی که حق دارند دربارهی یک موضوع خاص سخن بگویند و به طرد از سوی دیگران ازاین دایره ، منجر میگردد (یعنی حق ممتاز و انحصاری کسی که سخن میگوید. ) رویه تقسیم بندیها به دو دسته طبقه بندی می شوند : علاوه بر ممنوعیتها،تقسیم بندیها از جمله تمهیداتی هستند که به نظارت بیرونی بر گفتمان ، درنهایت طرد و کنارگذاری میانجامد. 1- تقسیم عقل و جنون 2- تقسیم حق و باطل منظورفوکو تضادی است که میان عقل ودیوانهگی وجود دارد. درطول قرنها در اروپا سخن دیوانه اعتبارشنیده شدن رانداشته است یا اگرکسی بدان گوش می داد درحکم سخن حقیقت تلقی میشد. درهرصورت چه به صورت پس زده ویابصورت بیان حقیقتی پنهان !
سخن دیوانه به معنای دقیق کلمه وجود نداشته است. نزد شاعران یونانی ، گفتارحقیقی گفتاری فرمانروا و گویای عدالت بود. حقیقت در آنچه گفتار میبود یا در آنچه گفتار میکرد نبود درچیزی بود که گفتار میگفت و حقیقت در آن ازفعل توام با آداب خارج و به سوی خود گزاره بیان شده جابه جا شده است. درزمان افلاطون مرزبندی انجام گرفت که گفتار حقیقی را از گفتار خطا جدا میکرد. چرا دیگر گفتار حقیقی گفتار گرانبها وخواستنی نیست شکل کلی ارادهی ما به دانش ازهمین بخشبندی تاریخی شکل گرفته است. این بخشبندی درطول تاریخ ثابت نمانده وهمواره جابه جا شده است. ما میتوانیم جهشهای بزرگ علمی را در حکم نتایج یک کشف تلقی کنیم. ممکن است این جهشها نشانهی پیداییِ شکلهای تازهای از اراده به حقیقت باشند. نظام تعلیم و تربیت کودکان، چاپ و انتشار، کتابخانهها، آزمایشگاههای کنونی،
ابزار تقویت این اراده به حقیقت را شکل میدهند. ممنوعیت و تقسیم بندیِ دیوانهگی هردو آسیب پذیر
در حالیکه اراده به حقیقت در حال تقویت شدن و عمیقتر شدن است . مقوله دوم : قواعدی است که وظیفه نظارت درونی بر گفتمان را برعهده دارند و سه رویه ناظر بر این مقوله هستند : 1-رویه تفسیر: نخست تفسیر را مطرح میکند.اینهاقواعد، متون، مجموعههایی از گفتارهای توام با آداب معین اند
که دراوضاع واحوال مشخصی تکرار میشوند. چیزهایی که نگهداری می شوند بنابراین در بردارندهی چیزی چون راز یا ثروت اند اختلاف سطحی در بین گفتارها به نحوی منظم در جامعه وجوددارد.
گفتارهایی را میبینیم که در طول مبادلهها گفته میشوند و گفتارهایی که پس از به زبان آمدن تا بی نهایت گفته میشوند و باقی میمانند . مااین گونه گفتارها را در دستگاه فرهنگی خودمان میشناسیم . مثل متون مذهبی و حقوقی تا حدودی متون علمی .
بعضی از متون در گفتمان به منزلهی متون اولیه قلمدادمیشوند که رازآلودند و متون دیگر به تفسیر این متون میپردازند که از آنها به عنوان متون ثانویه یاد میکنند. متون ثانویه محدود به متون اولیه اند و باید چیزی را بیان کنند
که هم در متون اولیه آمده وهم نیامده به شرطی که حق متن ادا شود
به بیانی، تفسیر کشف معنی است . 2-رویه تالیف : به نوعی دیگر گفتمان رامحدود میکند. چون باید منظور مولف را جویا شد
چرا که مولف خاستگاه معنی است و حقیقت در قلب اوست و در گفتمان ادبی خود را نشان میدهد. 3-رویه تعلیم یانظارت: ناشی از رشته علمی وسازمان آن بنوعی با رویههای تفسیر و تالیف درتعارض است
و ناشی ازدستگاهی است که با مجموعهای از روشها و قضایای علمی مشخص میگردد. مقوله سوم : در حالیکه دو نوع نظارت بیرونی و درونی بیشتر بر گزارهها و احکام اِعمال میشوند. نظارت بر عامل یا نوع سوم رویههای طرد در حقیقت یادآور شرایط حاکم برعاملان درگفتمان است
وبه شرایط شرکت کنندگان و تعریف این شرایط بر می گردد.
معمولا دستگاه آموزشی این رسالت را برعهده دارد وتجلی آن را میتوان در رسالههای آداب، انجمنهای سخن، آئینهای تشرف و گروههای علمی دید . از سویی دیگر ما تملک اجتماعی گفتارها را داریم .
هر فرد از هر گونه گفتار یا به عبارت دیگر همه انواع گفتارها بهره مند نیست . دستگاه تعلیم و تربیت با توجه به پارامترهای اجتماعی نوع گفتار گروهی را تعیین میکند. هر یک از دستگاه تعلیم و تربیت نوعی شیوهی سیاسی
برای حفظ یا تغییر وجوه تملک گفتارها و دانش و قدرت برخاسته از آنهاست و درنتیجه فاصلهها، تضادها ومبارزههای اجتماعی را تعیین میکند. این شیوه هایعنی آداب سخن،انجمنهای سخن،گروههای آئینی و تملک اجتماعی گفتارها،
بیشتراوقات با هم پیوند دارند.
اما شیوههای عمده ، سر سپرده کردن گفتارها هستند.
( دستگاه آموزشی نوعی فرایند آدابمند کردن و به تملک درآوردن گفتاراست،
تثبیت نقشهای سخنگویان است و موجب تشکیل گروههای آئینی
دست کم نامشخص و توزیع قدرتها و دانشهای ناشی از تملک گفتارهاست) .
دستگاههای آموزشی شیوهی سخن گفتن را آموزش میدهند. غیراز گویندهی واجد شرایط، انجمنهای سخن را هم داریم که وظیفه شان حفظ یا تولید گفتارهاست . امروزه نوشتن و نویسنده با رعایت نوعی رازداری،انتشار و آداب و مراسم به گونهای نامشخص،
نشانگر نوعی انجمن سخن و نحوه بیان است که درضمن در کاربست قواعدعلمی نیز ادامه مییابد . انجمنهای سخن امروزی، دیگر گویندگان گفتارعلمی، اقتصادی و سیاسی اند. اگر چه درآئین تعدادافراد سخنگو گرایش به انتشار دارند و نه محدودیت. افراد با اشتراک در مجموعه واحدی از گفتار تعلق خود را ابراز میکنند اما تنها شرط لازم برای آن اذعان حقایقی واحد و سازگاری با گفتارهای معتبر نیست. اگرچنین بود، آیینهای مشابه ماده علمی بودند
و نظارت گفتاری برآنها تنها محدود به قالب ومضمون گزاره هامیشد و مکانیسم طرد، کنارگذاری دربارهی گویندهای به کار میرود که یک ایده یا چند گزاره بیانی هضم ناپذیر و مخالف آیین از او مشاهده شده باشد . آیین عامل پیوندافراد به انواع معینی از بیان یا گزارش است و در نتیجه مانع از استفاده آنها از نحوههای دیگر بیان میشود
و آیین یکی ازعوامل محدود کردن گفتاراست. و در اینجا بحث برسر جانهای سخنگوست.
بحث برسراین است که شرایطی تعیین شود و برای افرادی که آن گفتارهارا در اختیار دارند قواعدی وضع گردد و اجازه داده نشود. هر کسی به آن گفتارها دسترسی داشته باشد.
افرادی که به برخی از الزامها پاسخ ندهند و شرایطی نداشته باشند در نظم گفتار وارد نخواهند شد
دستگاه قضایی، دستگاه رسمی پزشکی به نوبهی خود دست کم از برخی جهات در حکم
دستگاههای بزرگ سرسپرده کردن ( هنجارمند کردن ) گفتارند .
نظم گفتار: اثرمیشل فوکو
خدیجه کماللو
Comments