top of page
Didare To

Updated: Aug 16, 2023



چرا ۲۸ مرداد "کودتا" نیست؟


.نویسنده

، دکتر محسن برهانی ،


محسن برهانی. عضو هیات علمی دانشکده حقوق دانشگاه تهران

دانش آموخته حوزه علمیه قم وکیل دادگستری -

عضو کانون وکلا .


اساسا به کارگیری واژه کودتا درخصوص واقعه ۲۸ مرداد اشتباهی حقوقی است

و کودتایی در این روز تحقق پیدا نکرده

و آن چه در این روز واقع شده،

اِعمال اختیارات مبتنی بر قانون اساسی مشروطه بوده است.


اول،

کودتا در عرف علوم سیاسی به معنای به دست آوردن قدرت

به صورت غیرقانونی از طریق قوای نظامی است.

بنابر این تعریف، جهت تحقق کودتا در یک کشور دو مؤلفه مهم مورد نیاز است؛

نیروی نظامی و غیرقانونی بودن استفاده از نیروی نظامی.

اگر یکی از این دو رکن متزلزل باشد،

نمی‌توان اقدام انجام گرفته را کودتا تلقی کرد.

به عنوان مثال، دکتر ابوالحسن بنی صدر در نوشته‌‌ها و گفته‌‌های خود ادعا دارد

که بر اثر یک کودتا در خردادماه ۱۳۶۰ از ریاست جمهوری خلع شده است

و دولت‌‌های بعد از او مشروع نیستند.

با توجه به مقدمه اول باطل بودن ادعای ایشان به راحتی قابل فهم است؛

چرا که خلع ایشان توسط مجلس شورای اسلامی و در مکانيزمی قانونی صورت گرفته بود

و استعمال واژه کودتا در این مورد استعمالی دقیقا غلط است


دوم،

برای فهم حقیقت یا غیرواقعی بودن کودتا باید بررسی کرد

که آیا بر اساس قانون اساسی مشروطه،

رفتارهای دولت در برخورد با دکتر مصدق کودتا بوده است یا خیر؟

در قانون اساسی مشروطه، عزل و نصب نخست وزیر از اختیارات شاه محسوب می‌شد.

به مرور عرف و رویه، یک قید به این اختیار وارد شد

و پیش شرط این اختیار«رأی تمایل مجلس» در نظر گرفته شد.

بنابراین شاه شخصی را به نخست وزیری منصوب نمی کرد،

آن کسی که مجلس به وی به عنوان نخست وزیر رأی تمایل داده بود.

این قید منوط به وجود مجلس بود.

اما اگر مجلس به هر علتی وجود نداشت،

اختیار شاه بدون نیاز به رأی تمایل مجلس اِعمال می شد.

کما این که در فاصله سال‌های ۱۲۹۳ تا ۱۲۹۹ که سه دوره در ایران مجلس وجود نداشت،

شاه وقت مستقیما به نصب نخست وزیر اقدام کرد

و این اختیار، اختیاری قانونی و پذیرفته شده بود


سوم،

مجلس دوره هفدهم از ابتدا ناقص متولد شد؛

(چرا که دولت دکتر مصدق با تصویب نامه هیئت دولت در اردیبهشت ۱۳۳۱ برگزاری انتخابات را

در ۳۳ حوزه متوقف و از انتخاب شدن ۵۶ نماینده به هر دلیلی و توجیه و بهانه‌ای)

در این حوزه ها جلوگیری کرد.

با استعفای یک نماینده دیگر، عملا مجلسی که قرار بود با ۱۳۶ نماینده به تقنین بپردازد،

با ۷۹ نماینده به کار خود ادامه داد

که در میان این ۷۹ نماینده اکثریت از طرفداران دکتر مصدق بودند

که این اکثریت ۵۲ نفری در روزهای آخرتیرماه ۱۳۳۲ از نماینده‌گی مجلس استعفا دادند

تا مسیر برگزاری رفراندوم انحلال مجلس تسهیل شود.

به هر دلیلی با هر توجیهی دکتر مصدق در بیست ودوم تیرماه ۱۳۳۲ زمان بندی خود را

برای برگزاری انتخابات در دوازدهم مرداد در تهران و در نوزدهم مرداد در شهرستان ها اعلام کرد.

این تصمیم با مخالفت برخی یاران دکتر مصدق و مخالفت آیت الله کاشانی

و اقلیت هم رأی با ایشان در مجلس هم‌راه شد.

انتخابات برگزار شد و نتیجه انتخابات روز بیست و دوم مرداد ۱۳۳۲ از رادیو ایران پخش شد.

با انحلال مجلس دیگر دست پهلوی دوم جهت عزل مصدق با منع قانونی مواجه نبود.


دستور محمدرضا پهلوی در ۲۳ مرداد ابلاغ شد و در ۲۴ مرداد به دکتر مصدق

به وسيله سرهنگ نصیری اعلام شد.

جالب آن که در برابر این دستور عزل، دکتر مصدق رسیدی را تحویل می‌دهد

که در آن این گونه می‌نویسد:

«ساعت یک بعد از نصف شب بیست وپنجم مرداد ۱۳۳۲ دست خط مبارک به این جانب رسید؛

دکتر محمد مصدق».

اتفاقا دکتر مصدق در جلسات دادگاه بر این نکته تأکید می‌کند که دست خط رسید

و او در برابر دستور عزل، تمکین کرده.

بنابراین دیگر ایشان بعد از ۲۵ مرداد هیچ منصب قانونی در کشور دارا نبود

تا علیه آن کسی کودتا یا وی را از شغلی با قدرت نظامی برکنار کند.

نگارنده با اتفاقات بعدی این داستان کاری ندارد

که چرا دولت در صبح روز ۲۵ مرداد اصرار کرد،

نصیری درصدد کودتا بوده است؟

چرا بعد از تمکین به دستور شاه و بدون داشتن سمتی قانونی این اتهام زده شد؟

و جالب آن که متهم کودتا نصیری معرفی می شود و نه شخص دیگری!

دکتر مصدق خود نسبت به دستور محمدرضا پهلوی تمکین کرد و اعتراضی نکرد

و به طرفداران خود اطلاع نداد که فرمان عزل صادر شده

و وی آن را پذیرفته و یا هیئت وزیران را از این مهم مطلع نکرد؛

چرا؟






¤¤



دکتر مصدق هم یکی از امراض است که خدا برای ایران فرستاده است .

داروین صبوری


.اگر در جهان باستان تاریخ را قوم پیروز می‌نوشت،

بازروایت تاریخ معاصر، با هژمونی‌های سیاسی است .

چهل و اندی سال طول کشید تا مردم کوچه و بازار در روایت‌های تاریخی شک کرده

و از راه لج و لوج هم که شده دوران پهلوی را ستایش کنند.

جای دیو و فرشته هنگامی عوض شد

که دیدیم رام‌کردنِ این خودِ شپشوی ایرانی با تمام لگدهایی که به

جهان پرتاب می‌کند، کار چندان ساده‌ای هم نبود.

گیرم که در ابتدای این راهِ بازبینی‌های تاریخی و اجتماعی، فعلا درگیر ظاهر و اسباب کار شده‌ایم.

همین که به‌بینیم قبلا کسی بر مملکت حکم می‌راند

که اصول ست‌کردن لباس و رفتار در مجامع جهانی را می‌شناخت

برای‌مان کفایت می‌کند. سیاست‌ها و طرح‌های کلان فرهنگی و اجتماعی، پیشکش .


هژمونی اندیشه‌های چپ ایرانی که چند دهه بر فضای فرهنگ و قلم این مملکت چنبره زده بود

میراث دیرپایی از اسطوره‌های سیاسی به یادگار گذاشت

که برای باطل‌نمودن سِحر آن، به چند جمهوری اسلامی دیگر

- نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیش‌تر- نیاز داریم.

دهه‌ها زمان می‌برد تا از زبان سیاسی خود، گندزدایی کرده

و دست به یک زبان‌پیراییِ گسترده بزنیم

تا بیائید

و کلمه‌ی "حماسه" را از واقعه‌ی سیاهکل

و "کودتا" را از ماجرای عزل مصدق

و "دکتر" را از ابتدای نام ابراهیم یزدی پس بگیرید

چند شهید راه قلم به جامعه پیشکش کرده‌اید

خصوصا این یکی که نفت را هم برای‌مان ملی کرده و در دهانِ استعمار پیر کوبیده است

نفت و استعمار؛ دو نقطه‌ی حساس جنسی در کالبد هر بچه‌شیعه‌ی غیورِ چپِ ایرانی .


مصدق در هر چه که بد بود،

در بازکردن پای اعتقادات مذهبی و گنده‌لات‌های بزن‌بهادر به سیاست،

دست پرتوانی داشت

او به راستی پدر دماگوژی در عرصه‌ی سیاست معاصر ایران است

و این پیشکش ناچیزی نیست .

او شکفتنِ انقلاب اسلامی در سال‌ها بعد را تمرین می‌کرد و آموزش می‌داد .

او بود که سی تیر را با کمک جبهه ملی به راه انداخت، آن را قیام ملی خواند

و

قربانیان این روز را "شهدای ملی" نامید .

تلاش کرد که حق رای را از بی‌سوادان سلب کند، خواهر شاه را وادار به ترک کشور کرد

و

از روزنامه‌های توده‌ای که دربار را "خانه‌ی جاسوسی و خیانت" می‌نامیدند، حمایت کرد .

مصدق که خود را ورای قانون می‌دید، از مجلس اختیارات فوق‌العاده شش ماهه گرفت

تا هر قانونی را که شخصا ضروری می‌داند، وضع کند .

او بود که فروش مشروبات الکلی را ممنوع ساخت .

بر پیروان کسروی شورید .

قانون انتخاباتی جدیدی وضع کرد که در آن زنان همچنان از حق رای محروم ماندند

و

حضور روحانیون در شورای نظارت بر انتخابات را محکم کرد .


مصدق، بیست و هشت نفر از اعضای فدائیان اسلام،

از جمله قاتل رزم‌آرا را از زندان آزاد ساخت

آزاد ساخت تا به زندگی برگردند، به ترور.

در نبودِ مجلسی که مصدق با کمک جبهه ملی آن را منحل کرده بود .

شاه مملکت به شکل قانونی حق داشت که نخست‌وزیر را عزل کند.

کجای این اقدام کودتا بود؟

تا بیائید این را به دانشجویان علوم انسانی در کلاس‌های

درس ناصر فکوهی و یوسف اباذری بفهمانید

چند انتحاری خود را در اطراف‌تان منفجر خواهند کرد.

رسمی که از زمان پیشوای آنها در دهه‌ی بیست مد شد

تنها شش ماه و اندی پس از نخست‌وزیری مصدق

جمال امامی که از دست چاقوکش‌های هواخواه نخست‌وزیر به ستوه آمده بود،

از صحن مجلس فریاد زد


دولت‌مداری به سیاست خیابانی نزول کرده است

.. این نخست‌وزیر است یا هوچی یا انقلابی؟

می‌دانستم که هوچی است ولی جاه‌طلبی او را انقدر نمی‌دانستم .

من اینقدر فرض نمی‌کردم یک پیرمرد هفتادوچند ساله‌ای که همیشه تمارض می‌کند،

مردم را فریب دهد

او شما را نماینده نمی‌داند

چاقوکش‌های جلوی مجلس را نماینده می‌داند

دکتر مصدق هم یکی از امراض است که خدا برای ایران فرستاده است .

¤¤


از اولین نکاتی که برای مراودات اجتماعی پیشنهاد می‌شود،

دوری گزیدن از بحث‌های سیاسی است.

یادم هست که این نکته را اولین بار در کتاب آموزش زبان انگلیسی در مدرسه آموختم.

گفته بود که برای شروع صحبت با غریبه‌ها،

بهتر است با موضوع بی‌دردسری چون آب و هوا شروع کنید. مثلا بگوئید

چه هوای خوبی! امروز آفتابی شده است. منطقِ نهان در پس پشت این نکته به راحتی قابل فهم و تایید است؛

انضمام‌های زندگی همواره بیش از انتزاعات آن قابلیت اتفاق نظر دارند.

ایده‌ها بیش از آن‌که خاصیت چسبندگی ایجاد کنند،

آدمیان را از یکدیگر دور می‌سازند.

حجم بزرگی از جنگ‌های بشری، جنگِ ایده‌ها بود.

با تولید و تقویت هر معرفت، امکان‌های جدید برای معنای زندگی خلق می‌شود

و این امکانات در سطحی از خود می‌توانند امکانات جدید ویرانی نیز لقب گیرند.


می‌خواهم به آخرین یادداشت خود در باب مصدق برگردم.

من هرگز مدافع تنزه‌طلبی در امور معرفتی نبوده و احتمالا نیز نخواهم بود.

مساله جایی‌ست که باید یاد بگیریم بالاخره یک سمت تاریخ بایستیم. یک سمت ایده .

بغرنج‌های ما بیش از آن‌که ریشه در آب اکنون داشته باشند، ریشه در خاک تاریخ دارند.

ما ملتی هستیم که به شدت بدهکار تاریخ است.

ایده‌ها را به نام این‌ و آن گره زده و پشت نام‌های مقدس سنگر گرفته است.

ما

مجبور شده‌ایم که برای حمله به ایده‌ها، به "شخصیت‌های نماینده" یورش ببریم.

تا این‌جای کار که واضح و مبرهن است.

اما نکته‌ای کوچک وجود دارد که غفلتی بزرگ را آبستن است؛

بسیاری از ما

هرگز نمی‌دانند و نخواهند دانست که با دفاع و تعصب‌ورزی در باب اشخاص،

در حال پاسبانی‌کردن از ایده‌هایی هستند

که شرایط امروزشان را سیاه کرده است.


آن دوگانه‌ای که به نام دربار و مصدق، شیخ و شاه یا هر نام دیگری در این میان به بار می‌نشیند،

دوگانه‌ای‌ست

که هیچ‌گاه نمی‌تواند حد وسط پیدا کند.

کسی چون احسان نراقی که در "آنچه خود داشت" و "غربت غرب" مذبوحانه تلاش کرد

تا تمدن غرب را به شکل گزینشی و "سوا کن، جدا کن" دریابد،

مملو از آدرس‌های غلط جامعه‌شناختی است.

او و هم‌فکرانش خیال کردند ما برای زیستن در جهان جدید چیزی در چنته داریم،

اما نداشتیم.

این اعتراف آنقدر تلخ و کُشنده است که وقتی از زبان رزم‌آرا به گوش رسید،

ماشه را به رویش کشیدند. او را کشتند

و در غروب همان روز به میمنت این انتقام، بوق‌های ماشین را در خیابان‌ها به صدا در آوردند.

بوق می‌زدند چون نخست‌وزیرِ بی‌جان حکم کرده بود

که سزای هر بوق ،نابه‌جا، در شهر، پنجاه ریال جریمه است.

بوق می‌زدند

تا بگویند کُشتیم و ریدیم به روحت، جناب نخست‌وزیر.


برچسب "سلطنت‌طلب" را آماده کرده‌اند تا به پیشانی هر کسی بکوبند که در نبرد ایده‌های تاریخ معاصر،

در سمتِ دربار می‌ایستد.

انگار که مشکل ما، مشکل در فرم‌های سیاست‌ورزی این سرزمین است.

دفاع از سیاست‌های پهلوی، دفاع از ایده‌ای‌ست که اعتقاد دارد

ما نباید با جهان گلاویز شویم. باید تمدن غرب را پذیرفت، وارد بازی شد

و با قوانین آن به بازی ادامه داد.

وقتی وارد بازی نشده‌اید، چگونه انتظار پیروزی دارید؟

بضاعت‌های تاریخی و معرفتی ما لاغرند. ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم همچون مغرب‌زمین، تمدن بسازیم.

ما

دوره‌ای در تاریخ توانستیم بهترینِ خودمان باشیم. جهان را ببینیم

و به استانداردهای آن نزدیک شویم.

حالا شما هی از ضعف‌ها و کاستی‌ها بگو.

مدام ماستِ تاریخ را هم بزن تا نشان دهی که تار سیبیل در آن یافته‌ای.

این اما که هنر نیست دوستِ من.

این که کار شاقی نیست. این تمامِ آن چیزی بود که از ما برمی‌آمد

.این بهترین ما بود با تمام بضاعتِ لاغرِ تاریخی و معرفتی خویش. ¤¤¤¤



امروز سالروز تشکیل دولت دکتر مصدق است

ابراهیم ساوالان


از آنجا که اکثر امضاکنندگان بیانیه‌ی واکنشی و استبدادی «بیانیه برای ایران»، خودشان را

هوادار مصدق و بازرگان می‌دانند، نیم نگاهی به کارنامه دولت مصدق را ضروری دانستم.

سال‌ها خواننده مجله "چشم انداز ایران" این طیف بوده‌ام که در همه شماره‌های آن مجله

خودشان را مالک انقلاب به سرقت رفته‌ی بهمن معرفی می‌کردند

و من باور نمی‌کردم تا این‌که کتاب "سیاهه دولت ملی به روایت روزنامه اطلاعات"

نوشته سعید رهبر

با مقدمه علیرضا اردبیلی،(۱) شباهت‌های زیاد انقلاب بهمن و دولت مصدق را برایم آشکار کرد


شاخص اصلی انقلاب بهمن، ستیز با غرب و قوانین مورد تایید جهانی و همکاری بین‌المللی بود

که ریشه در دشمنی با یک شرکت انگلیسی طرف قرارداد با دولت قانونی ایران

و متدهای متمدنانه تجارت بین‌المللی با نام "حماسه ملی سازی نفت" دولت مصدق داشت.

مصدق مانند مخالفان فعلی برجام داد می‌زد که از هر سازشی با این شرکت و دشمنان بین‌المللی

امتناع خواهد کرد و با اتکا به ثروت ملی نفت،

به گرسنگی و فقر پایان داده و به اصطلاح آب و برق مجانی به همه خواهد داد


دادن نقش قوه چماقیه به اوباش‌های چماقدار در سیاست و ترور سیاسی مخالفان،

حمله بدون مجازات با قمه و زنجیر به تظاهرات دانشجویی و مراکز فرهنگی،

کشتن بی‌مجازات جوانان مخالف دولت از سوی طرفداران اقتدار حاکم

و بکار بردن عبارت سگ‌کشی

برای آن خشونت‌ها از طرف جبهه ملی نیز میراث دولت مصدق به انقلاب بهمن است

و مطبوعات جبهه ملی مملو از گزارشات پرهیجان و تأییدآمیز درباره قوه چماقیه بوده است


صفحات روزنامه اطلاعات آن دوره، در حالی از اخبار شلاق‌زنی در ملاء عام

و در موردی از حلق‌آویز کردن مجرمی با جرثقیل در میدان سپه تهران خبر می‌دهند

و بارها عکس مراسم شلاق‌زنی افراد در ملاء عام با مشایعت گروه موزیک نظامی را منعکس می‌کنند

که این اعمال براساس قانون اساسی مشروطه ممنوع شده بود


فکر اخراج زنان از ادارات دولتی، از سوی شخصیت‌های جبهه ملی

به جرم "پرت کردن حواس آقایان محترم" نیز در آن دوران به میان آمده

و درباره‌ی دادن حق رأی به زنان نیز،

مصدق نظرش را موکول به عدم مخالفت روحانیت کرده است.

در یک کلام دولت مصدق و انقلاب بهمن محصول مشترک گروه‌های مذهبی و ملی بودند

که در اولی دست کاشانی و در دومی دست بازرگان از قدرت کوتاه ماند

و نباید انتظار زیادی از بچه‌های مصدق و بازرگان داشت


(۱) https://didarto.blogspot.com/2022_03_20_archive.html


Recent Posts

See All

Commenti


bottom of page