دست به ستاره میسایم،
شکوفههای سیب را لمس میکنم
مانند پای آتش نشسته
قصه از توست
ترا میبینم
مثل موج در آغوشم میگیری
مست از شراب من
دیوانهتر از من
با تکرار اسم کوچک تو
بیآنکه کسی صدایم را بشنود
نوک پستانهایم به ابرها میرسند
ساقه را در حال قد کشیدن میبینم
ترا بدرونم میکشم مثل نفس
مانندِ ماه که بهدریا فرو میرود
ابرها درتنم میریزند
شروع به باریدن میکنم
اسم تو چکّه میکند
غنچه با گُلبرگهایش غرق شبنم اند
منرا نگاه کن
اینجا باران میآید
فقط همینجا
پشت پنجرهی من
رهگذر
Comments