تاقچهنشین فانتزیهای مهتابیام شدی
ستاره ها
عطر تن ترا دارند
چتر خیالت را پیشیده از باران باز میکنند
دلم از رویاهای شبانهات
دست برنمیدارد
هوای نوازشات
آغوشم را بحال خود نمیگذارد
بهار تنم نسیم ستاره ها را تنفس میکند
که رنگ و بویت را چشمک میزنند
و آمدنت را به رویاهایم
جشن میگیرند
مانند اولین شب
اولِ هر شب
لحظه های تبآلود آغوشم،
غنچه های پًُراشتیاق باغم،
همه سویهتر از هر شب
خیس میشوند
بهخاطره های نوازش ساقه
رهگذر
Comments