top of page
Didare To

Updated: Nov 20



سرانگشتانت فراتر از هوس

در جورچینیِ حافظه‌ی شبانه ام

زیباییِ بلوغ حس‌هایم را بیدار کرده اند


اندامم از برگ‌های شب

ترا نفس می‌کشد


مغرور و بی‌پروا

به‌پایت می‌ریزم همه‌‌ی آغوشم را

فروزانیِ همه ستاره های تنم را


آزاد از هر قیدُبندی

حتی بند زمین

پروازم اوج می‌گیرد

بیا با من

بیا

بیا

بیا بمن،

لبان اندامم همه‌سویه تر از شب‌های پیشین

تشنه‌ی تپش‌های قلب توست

در لبانت،


بیا لذت تشنه‌گی‌ را

از لبان همدیگر بچشیم


لذتی

که جای هیچ‌چیز در آن خالی نیست


لب بر لبانم بگذار

تشنه‌‌گی‌‌مان آرام می‌گیرد



رهگذر



Recent Posts

See All

شبنم

留言


bottom of page