top of page
Didare To

انتظار


ماه در آغوش دریا آرام می‌گیرد

من درنگاه تو


پیش از اسیر شدن در قاب واژه

خواستن نخستینِ تنم

به‌‌قلّه‌ی کوهی از آتش

آغوش‌تر از تمنّاست


من

با زبان قطره ها می‌خواهم

خواهشم را،‌

با رنگی از شبنم


قلم ورق‌ می‌زند تا بنویسد بوسه

به غنچه‌ های آغوشم


لبانت  را روی لبانِ پُرنیازم بگذار

تا

آب‌تنی کنند

در تب جویبار نازکم،


ما هم ‌بوی دل‌تنگیِ هم‌دیگر را بشنویم


در چشم‌‌ به‌راهِ آمدنت

هنگامی‌که نسیم دیوانه‌گی در لبانم نفس می‌کشد

آب شکیبائی‌ام از سر می‌گذرد

تنیدن تنانه‌گی‌ام را

می‌بینی

در آغوش لب‌هایم


ابرها در اوجِ پستان‌هایم بارورند

تنها مگذار رنگین‌کمان آبشارِ نرمم را

در انتظار دانه های باران


رهگذر



Recent Posts

See All

آینه

Comments


bottom of page