top of page
Didare To

Updated: 22 hours ago



در ساحل چشمان من

شفق با اسم تو تسلیم مهتاب می‌شود

موج‌های قلبم یکی پس از دیگری

دست به‌دامن شب

نبض خاطره‌های‌مان را به تپش درمی‌آورند


در مهِ چشمان تو

زیبائی‌ام خیره کننده است

نیازی نیست دنبال تو در آینه بگردم

از صدای سکوت، نام ترا می‌شنوم

خودت را در من جا گذاشته‌ای


بلوغ دخترانه‌‌گی چنین است

به شبنم که فکر می‌کنم

نمناک می‌شوم

هوای آغوشم بارانی‌ می‌شود


پیراهن خیس ابر‌ها را تنت می‌کنم

بیا

زیر باران عشق

مرا ببوس

من هنوز شعر دیشب را تکرار می‌کنم

لبانم امشب هم بوی شیر می‌دهند


رهگذر


Recent Posts

See All

مخمل

حریر

Comments


bottom of page