top of page
Didare To

Updated: May 18




معصومانه‌تر از کبوتران

محو تماشایِ معبد پریان خیره می‌مانم

الهه‌ی هوس نگاهم را به‌چشمانش پیوند می‌زند

می‌بینم‌ فراپیش را


چه‌گونه 

گرمایِ خیس در خلوت می‌رُویَد

و

با گداخته‌گی آشتی می‌کند


چه‌گونه

هوس، بازوانه‌تر از سبزینه‌‌گی‌

نیازمند شبنم است


چه‌گونه

ساقه‌ی زیتون آستانه‌ی عشق و خواهش می‌بوسد

 اوج خود را در عمق نَفَس‌هایِ من جا می‌گذارد


چه‌گونه

تیر از کمان دل

راس یک زاویه‌یِِ حاده را نشانه می‌گیرد

چه‌گونه

کمان‌مانند تاب می‌خورم

و

دل‌‌آویزِ تاب‌‌‌سواری می‌شوم


چه‌گونه 

پرستش‌های ملایم 

نوازش‌های تیزش 

قلبم را گرم می‌کند


چه‌گونه

از لبان پسته، تابش خورشید می‌چیند


چه‌گونه

 شکیبائیِ گذرگاهش را در حریر وفاداری می‌پیچد


چه‌گونه

 پنهان شدنش

 پشت پرده‌ی نَفَس‌های بریده‌ ام 

لایِ لرز‌ها سبز است


چه‌گونه 

الهه‌ی عشوه، صلابت مهر می‌ستاید

قد می‌کشد بادام

در رواق نیایش شبان‌گاهی‌اش


رهگذر



Recent Posts

See All

آینه

Comments


bottom of page