شعر با ایجاد زیبائیِ آمیخته با سرمستی فضای همآغوشی،
به نشان دادنِ
عمق لرز و تنش ارگاسم در نطقه نقطههای اندام،
مخصوصا
در دیوارههای واژن با واژهی باران ریز میپردازد
دامن تپّه
در آرامِش قبل از خواب،
همراه ستارهگانم
که گذر نگاهت را بهبینم
کوچههای برهنهی تنم ابرآلودند
نسیم نفسهایت
هیچ فراز و نشیبی را فراموش نمیکند
قطره ها در بستر گرما
لب میگشایند
برای بوسیدن دُور نافم،
بیاد آن شب
خواهشهای تنانهگیام گُل میکنند
خیس میشوم با تو
در رویا،
لرز سرانگشتانت را احساس میکنم
در پرستش عشق
از لب جویبارم میگذرند،
غنچه رها از ارادهی من
در دامن تپّه
آرام آرام شکوفه میزند
در آینهی چشمان تو
به باران ریز پیآمد عشقبازیام
میاندیشم
که بر تو بارید
آن شب
تو مرا تن کردی
و
من
قطرهها را در خواهش لبانم
بوسیدم
رهگذر
Comentários