top of page
Didare To

Updated: May 29



حافظه‌ی شب


پرده های خاموش را کنار می‌زنم

ماه رو به‌‌پنجره‌‌ی اتاقم

آمدنت را به رویاهای من می‌بیند


به‌اشک آسمان به‌دریا

به‌لب‌خند یک غنچه

آغوشم را پیش‌‌کِش می‌کنم


رقص افرا،

در سیب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ستان سینه‌‌ام

مست می‌کند تمشک‌های سر بهوای باغم را


ترانه‌‌یِ رُویِش

میزبانِ خط آبیِ لبانت به‌‌جویبار باریکه‌ی چشمه‌‌ام


رعد‌و‌برق آغوشم عاشق رنگین کمان آسمان تو

التهابِ نفس‌هایم آرام می‌گیرند

زیر بارانی که با تو می‌بارد


ترا  کنار هر واژه نقاشی می‌کنم

وقتی ‌ایوانِ شبانه‌‌ام فتح می‌شود

به امضای تو

با الف یک آرزو

همچو موجی به ژرفای چشمه سار

بدریا که می‌رسد آرام می‌گیرد


حس شبنم را در نجوای صدف دم می‌گیرم

 سرودِ اسم‌‌ ات را  با لحظه‌‌ها می‌خوانم

که حیات، یک شب است و آن‌هم امشب


رهگذر



Recent Posts

See All

شبنم

Comments


bottom of page